کد مطلب:27825 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

ماموریت پرداخت خسارت های بنی جذیمه












پیامبر خدا پس از فتح مكّه، خالد بن ولید را با گروهی برای دعوت قبیله بنی جذیمة بن عامر، به سرزمین آنان گسیل داشت. ولید كه از آن قبیله، كینه ای دیرین به دل داشت، ستمكارانه، تنی چند از آنان را كُشت و در این ماجرا، خسارت هایی به آنها وارد شد.

پیامبر خدا از این جنایت ننگین، بیزاری جست و به علی علیه السلام مأموریت داد تا به میان آنان رفته، خسارت و خون بهای افراد را به طور كامل بپردازد.

علی علیه السلام این مأموریت را در نهایت دقّت به انجام رساند و چون بازگشت، پیامبر خدا كار علی علیه السلام را بسی ستود و با جملاتی بلند و ارجمند، بر جایگاه والای مولا در هدایت امّت و راهنمایی مسلمانان در آینده تأكید كرد.[1].

241. امام باقرعلیه السلام: پیامبر خدا، چون مكّه را فتح كرد، خالد بن ولید را به همراه قبیله هایی از عرب، مانند سلیم بن حصور و مدلج بن مرّه به قصد دعوت - و نه برای جنگ - فرستاد.

آنان بر قبیله بنی جذیمة بن عامر بن عبد مناة بن كنانه درآمدند و چون این قبیله، آنان را دیدند، سلاح برگرفتند؛ اما خالد گفت: سلاح بگذارید كه مردم اسلام آوردند....

چون سلاح بر زمین گذاشتند، خالد فرمان داد تا آنان را در بند كشند و سپس تیغ در میانشان نهاد و شماری از آنها را كُشت. چون خبرش به پیامبر خدا رسید، دستانش را به آسمان بلند كرد و فرمود: «خدایا! من از آنچه خالد بن ولید كرد، در پیشگاه تو بیزاری می جویم».

سپس پیامبر خدا، علی را - كه رضوان خدا بر او باد -، فرا خواند و گفت: «ای علی! به سوی این قوم، بیرون رو و در كارشان بنگر و رسوبات جاهلی را زیر پا بِنه». پس علی علیه السلام بیرون آمد و با مالی كه پیامبرصلی الله علیه وآله همراهش كرده بود، نزد آنان آمد و خون بها و خسارت های مالی آنان را پرداخت تا آن جا كه خسارت كاسه آبخوری سگان را نیز ادا كرد و هیچ خون و مالی نماند، جز آن كه جبران نمود و بخشی از مال هم باقی ماند.

علی - رضوان خدا بر او باد -، پس از اتمام كار به آنان فرمود: «آیا خون بها یا خسارتی باقی مانده است كه به شما پرداخت نشده باشد؟». گفتند: نه. فرمود: «من این مال باقی مانده را نیز از سرِ احتیاط و از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله به شما می دهم برای چیزهایی كه نه او می داند و نه شما». پس كار را به انجام رساند و به سوی پیامبرصلی الله علیه وآله بازگشت و ایشان را باخبر كرد. پس پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «درست و نیكو كردی».

سپس پیامبر خدا برخاست و رو به قبله نمود و ایستاد و دستانش را چنان بالا برد كه زیر بغل هایش دیده می شد و سه بار فرمود: «خدایا! من از آنچه خالد بن ولید كرده، در پیشگاه تو بیزاری می جویم».[2].









    1. الأمالی، صدوق: 252/237، الخصال: 562، بحار الأنوار: 5/142/21.
    2. السیرة النبویّة، ابن هشام: 71/4، تاریخ الطبری: 66/3.